زمانی که یک جامعه پول دارد، باید بانک هم داشته باشد، درست است؟
خب… نه دقیقاً. شما میتوانید پول داشته باشید بدون آنکه بانکی داشته باشید؛ اما وجود بانک، پول را به ابزار سودمندتری برای جامعه تبدیل میکند. بسیار سودمندتر. بانکداری در ابتداییترین شکل خود در حدود ۶۰۰۰ سال قبل در بینالنهرین کار خود را آغاز کرد و بانک ها به دو قشر از مردم وام میدادند: کشاورزان و تاجرانی که با سایر شهرها مبادله میکردند.
اما چرا به این دو گروه؟ خب… کشاورزی شغلی فصلی است – بهاینترتیب وام میتواند به آنها کمک کند تا در زمانی که فصل برداشت نیست راحتتر زندگی کند و در زمان برداشت آن را باز پس دهند. تجارت هم نیازمند سرمایه برای خرید کالا است و تا زمانی که مسافرت به سایر شهرها و فروش کالاها اتفاق نیفتد نمیتوانند کالایی بخرند – به همین جهت به وام نیاز دارند. وام بانکی میتواند همه این مشکلات را بهشدت کاهش دهد…
بانکداری مدرن – دگرگونیهای انقلاب صنعتی
ایده پیدایش صنعت بانکداری از سرچشمههای آن در بینالنهرین به تمامی جهان باستان گسترش یافت. ایرانیان، مصریان، یونانیان، فنیقیها همه بانک داشتند.
بانکداری با سقوط امپراتوری روم از رونق افتاد؛ اما با رشد شهرها و کشاورزی در اروپای قرونوسطا مجدداً حیات یافت. سپس با وقوع رنسانس بانکداری بهشدت گسترش یافت. بانک های مهمی در ایتالیا و آلمان رشد کردند که در شهرهای مختلف شعبه داشتند. فعالیتهای آنها به ارائه وام برای تجارت و کشاورزی محدود نمیشد. آنها حتی با قرض دادن پول به شاهان و ملکهها منابع مالی موردنیاز برای جنگها را نیز تأمین میکردند.
بهره – ایده بزرگ بانکداری
توانایی صنعت بانکداری در قرض دادن پول به دیگران به یک ایده محوری وابسته بود: سود.
بانک ها پول های سپرده گذاران را از آنها میگرفتند تا از این پول ها محافظت کنند و روی سپرده مشتریان خود به آنها سود نیز میدادند (در حال حاضر نیز این اتفاق رخ میدهد). سپس آنها تمام این پول را به وام گیرندگان همچون کشاورزان و پادشاهان قرض میدهند و روی آن مبلغی که وام میدادند، نیز بهره دریافت میکردند (در حال حاضر نیز این اتفاق رخ میدهد).
نکته مهم آن بود که بانکدارها میبایست نرخ بهره بالاتری را نسبت به سودی که به سپرده گذاران میدادند، از وام گیرندگان دریافت میکردند. به عبارتی ایده اصلی بانک ها این بود:
به سپرده گذاران ۳% سود بده و از وام گیرندگان ۵% سود بگیر – بهاینترتیب سود هم به دست میآوری!
همانطور که در درس قبل نیز به آن اشاره کردیم، بانکدارها همچنین ایده بدهی بانکی را نیز توسعه دادند. برخی از بانکدارهای باهوش این مفهوم را مطرح کردند تا برگههایی را منتشر کنند که توسط طلاهای ذخیرهشده بانک ها پشتیبانی میشود. ایده مانند آتشی خشمگین شعلهور شد و اسکناس های بانکی را خلق کرد. این ایده به مردم اجازه میداد تا اسکناس هایی را به همراه داشته باشند که ارزش یکسانی دارند و همان اعتمادبهنفسی را داشته باشند که از به همراه داشتن مقدار زیادی طلا کسب میکردند؛ زیرا هرکسی که اسکناس را به بانک منتشرکننده ارائه میداد، میتوانست در ازای آن طلا بگیرد. برای مثال هنوز هم پشت اسکناس های انگلیسی نوشته است: «بانک انگلستان: من قول میدهم که به دارنده این اسکناس در زمان تقاضا مجموع x پوند را بپردازم.»
درحالیکه اسکناس های بانکی آزادانه در اقتصاد در گردش هستند، امروزه هیچ مرزی برای فعالیتهای بانکی وجود ندارد. وام های کوچک، اعتبارهای شخصی، نوآوریهای صنعتی، راهاندازی کسبوکار … تا زمانی که مردم به اوراق بهاداری به نام اسکناس باور داشته باشند، هیچ مرزی وجود نخواهد داشت!
و بهاینترتیب است که سرمایه داری آغاز شد…
(پایان درس چهارم دوره آموزشی تاریخچه پول)
منبع: مدیرمالی
اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش نظرات مطرح کنید. همینطور با اشتراکگذاری این مقاله در شبکههای اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.