آشنایی با کتاب ویکینومیکس
اگر کتاب منبع ثروت (The Origin of Wealth) اریک بینهوکر (Eric Beinhocker) نمای جامعی از تکامل اقتصاد جهانی باشد، پس این امر باعث ایجاد ویکینومیکس (Wikinomics) میشود. این کتاب نمایی نزدیک از نسل فعلی این پیشرفت است و نشان میدهد که همکاری جمعی چگونه میتواند همهچیز را تغییر داده و متحول کند.
این کتاب در سال ۲۰۰۶ در آمریکا توسط دو نویسنده به نامهای دان تپسکات (Don Tapscott) و آنتونی ویلیامز (Anthony Williams) نگاشته شده است.
در کتاب ویکینومیکس چه خبر است؟
فرضیه ویکینومیکس این است که ما در دورهای زندگی میکنیم که اطلاعات دیجیتال و ارتباطات جهانی آسان، ارزان، فراوان و ضرورتاً نامحدود شدهاند. کسبوکارها باید این واقعیتهای جدید را بپذیرند و به آنها عادت کنند در غیر این صورت محکوم به فنا هستند.
چهار اصل اساسی در جهان که بهوسیله تپسکات و ویلیامز مطرح شده عبارتاند از باز بودن، تعادل و برابری، اشتراکگذاری و جهانی عمل کردن. به نظر میرسد که شاید سه عامل اول به شکل گستردهای با یکدیگر همپوشانی دارند و تلاش برای جداسازی آنها تقریباً بیثمر است.
اما مسئله فقط ازنظر معنایی است. گوشت واقعی هم فراوان و هم خوشمزه است وقتی شما تلاش برای قرار دادن همهچیز در این طبقهبندی را نادیده میگیرید.
آزادی زیباست
بهطور خلاصه، یک شرکت موفق در عصر مدرن نباید از باز کردن روشها و دادههایش به روی جهانیان بترسد و جهان میتواند با بینشهایی شگفتانگیز و آزادانه و رفتارهایی که از این دسترسی تازه و باز رشد میکند، پاسخ مناسبی به این تغییر رویکرد شرکتها دهد.
مثال کلاسیک این قضیه لینوکس است. لینوس تروالدز (Linus Torvalds) شروع به راهاندازی سیستمعاملی جدید کرد، سپس آن را در وب قرار دارد. این پلتفرم حالا میزبان نرمافزارهای تجاری بسیاری از شرکتهاست. خود تروالدز بهندرت کدی را به اشتراک میگذارد. او دربانی است که تغییرات هزاران توسعهدهنده از سراسر جهان را ترکیب کرده و به یک محصول منسجم تبدیل میکند. شرکتهایی مثل Red Hat محصول تروالدز را که همان لینوکس است، میفروشند. تروالدز هرگز قصد ثروتمند شدن از این کار خود را نداشت. او به عوض کردن دنیا هم راضی بود. ویکیپدیا (Wikipedia)، مثال دیگری است. وقتی هرکسی میتواند دائرهالمعارف را تغییر دهد، خطاها باید بهسرعت شناسایی و برطرف شوند و نتیجه بسیار قابلاستفاده و بهروز خواهد بود. همین قانون است که کدهای اپن سورس برنامههایی مثل لینوکس را در رقابت با بودجههای عظیم مایکروسافت بهرایگان سرپا نگه داشته است.
مثالهایی از کتاب
«سازمانهای برنده آنهایی خواهند بود که از جریان دانش بشری استفاده کرده و آن را به نرمافزارهای کاربردی جدید و مفید تبدیل میکنند.» به همین دلیل است که فیسبوک وقتی رابطهای برنامهنویسی خود را به روی خیل عظیم کاربران گشود، تبدیل به یک داستان موفق شد و مای اسپیس هم در حال حاضر از همین روش تقلید مینماید. این همچنین دلیلی است که یاهو باید دریابد که چگونه یکی از پرجمعیتترین کاربران وب را راضی کرده و در قالب ویکینومیکس کدهای خود را به اشتراک بگذارد.
eBay و آمازون در حال حاضر در مسیر درستی قرار دارند. شبکه توسعهدهندگان بیرونی آمازون بیش از ۲۹۰۰۰۰ کاربر ثبتشده دارد. آمازون توانست از افرادی که میتوانستند یکمشت دزد و هکر اینترنتی شوند و از دسترسی و خواندن دیتابیس محصولات سود کنند، شرکای سهیم در سود بسازد. میتوان چندین مثال دیگر از شرکتهایی زد که با رفتاری مثل کاری که آمازون کرد، میتوانستند خیلی بهتر عمل کنند.
اینها مثالهایی هستند که ویکینومیکس پیشنهاد میدهد کسبوکارها امروزه باید اینگونه عمل کنند. همه میخواهند به شما یا به یکدیگر، یا به یک دلیل خاص و بعضی وقتها به خودشان کمک کنند و شما باید این اجازه را به آنها بدهید.
نکته کلیدی
اگر فقط نگاه کنید، نشانهها همهجا هستند. برنامه پرمخاطب American Idol بدون آنهمه بینندهاش تبدیل به یک برنامه موفق نمیشد. بدون ویدئوهای دستساز مردم، چیزی به اسم یوتیوب وجود نداشت. خود گوگل نمیتوانست بدون استفاده از کمکهای ناخواسته کاربران موفق باشد، ولی رفتار شرکت با کارمندانش مثل جمعیتی از مبتکران خلاق است.
اگر میخواهید تا پرتفویتان از این تغییر کیفیتهایی که شرکتهای بزرگ را جدا میکند نجات یابد، این کتاب را بخوانید. اصلاً مهم نیست که کتاب ویکینومیکس تابهحال به فارسی ترجمهشده یا نه. نسخه انگلیسی آن را دانلود کنید و بخوانید.
تهیهشده در: مدیرمالی
اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش نظرات مطرح کنید. همینطور با اشتراکگذاری این نوشته در شبکههای اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.